هفته نحس
هفته قبل فوق العاده هفته خفنی بود برای مادرجانمان ما. که ید طولایی در دق دادن مامانمان داریم پس ازآنکه اوایل هفته پیش سه روز تب داشتیم وحالمان نزار بود قدری روز سه شنبه و چهارشنبه بهتر شدیم ومامان جانمان که خانه اش عین بازار شام بود تصمیم گرفتن یک حال اساسی به خانه زندگیمان بدهند. ماهم اساسا در کارهای منزل بسیار کمک حالیم، این را از بابایمان ارث بردیم،پابه پای مامان کارکرده عرق ریختیم اما حاضرنبودیم بعداز دوساعت کارسخت جاروبرقی خاموش شود آمدیم پای مامان جانمان راچسبیدیم که نخاموشان،که مامانمان دید بوهای بدی از ما می آید ودریک حرکت انتحاری پوشک ماراتعویض کرد ورفت که دستهایش رابشوید ،که ناگهان صدای افتادن آینه راشنید خشکش...
نویسنده :
مامان علی
12:13