19ماهگی پسرک من
عزیز دلم ،فینگلی مامی، فندق طلای من 19ماهگیت مبارک باشه،باورم نمیشه نی نی کوچولو من حالا وارد19ماه زندگیش شده،خیلی زود گذشت، الان که فکر میکنم میبینم خیلی از لحظات ودقایق واز دست دادم اونجور که باید ازت لذت نبردم.میدونم که خیلی خیلی زود میگذره وتو چندسال دیگه میشی 9ساله بعد 19بعدم29ساله یعنی همسن الان مامانی وشاید اون موقع تو خاطرات نی نی تو تو این وبلاگ داری مینویسی.
خیلی زود دیر میشود!
عزیز م من عاشق شیرین کاری هاتم،عکس العملهای به موقع وبه. دل به دست اوردنات، مامی جونی،بابا شده هووت !با وجود اینکه خیلی دوسش داری اما اگه طفلی بامن صحبت کنه یا خدای نکرده نزدیک من بشه تندی میای وسط واول چند تا ماچ باچاشنی آب دهنت رو صورت من میکنی بعدم تا حال داشته باشی بابا رو میزنی میگی بد ه بده! تکرار بوس و......
بهت میگم چندتا من ودوست داری؟ میگی: ده تا؛خیلی بامحبتی اماخدا نکنه عصبانی باشی اون رگ معروف حسابی باد میکنه!
جدیدا گاهی پچ پچ میکنی با خودت آخه ناقلا درگوشی حرف زدن از کجا یاد گرفتی؟ اما اون طور که انتظار داشتم باهوش باشی وزود به حرف بیای نیستی!هنوز کلمه میگی وبا اشاره صحبت میکنی شایدم من خیلی پرتوقعم!
اما هرچی هستی وباشی ناب ترین عشق منی کوچولوی مامان عاشقانه دوست دارم.