سیدعلیسیدعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره
علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

ماجراهای فندق ما

گپ ها وافاضات بچم علی!

1393/6/31 10:49
نویسنده : مامان علی
707 بازدید
اشتراک گذاری

بچه های امروزی.زمان ما!نسل اینا.نسل ما و....اغلب این قیاسهای به نظرم مع الفارق وشنیدیم ...گاهی دررابطه با خودمون که من به شدت معتقدم نسل سوخته وبیچاره که میگن ماییمدلشکسته والبته خوب گاهی خودمونم بی انصاف میشیم درباره نسلهای بعد خودمون به خصوص این گودزیلاهایی که داریم بزرگ میکنیم به کار میبریم

اما خودمونیما حقیقتا بچه های این نسل زیرک وفوق باهوشن.کلام هنوز منعقد نشده روهوا میگیرن واصلن بلدم بنویسم اصلا دلم خواست بنویسم اصلنخندونکادم نمیتونه توخونه خودش یه دیقه راحت باشه دیگه نه والا میتونی لیلی مجنون بازی بکنیزیباونه حتی این قوم الظالمین شووور وچندتا فحش رکیک بدی ونه میتونی گاهی هوس کنی رنگی به رخساربدی وروی سوفیا ولیدی انجلینا  رو کم کنی هیچی دیگه رسما صاحبخونن وگاهیم تازه عین علی من ازخونه اخراجت میکننعصبانی

ولی خدایییش عجب نسل بچه زیرک پروری هستیم ماراضی

چندنمونه از افاضات اقازادم وبراتون میخام بنویسمدرسخوان

علی اقا داره فیشهای تی وی نازنینم ودرمیاره.منم همچین زیرپوستی به باباش میگم دکمه سه راهی وبزنه که یک وقت بچم وبرق نگیره!اخه دیگه مناظره وقربون صدقه جوواب نمیده  وشازده به هرترتیب کارش وانجام میدهنهباباش خیلی عادی کارمذکوروانجام میده....فردا دوباره مشغول دراوردن......بهش میگم مامان برق میگیردت نکن...برگشته یکجوربامزه ای خودش وتکون میده میگه موسیخ میشههیپنوتیزمذوق مرگ میشم ازچنین بچه ای میگم ها مامان دست نزن.

میگه :نه دیگه برق کنده کن بازی کووونمبدبوازررونمیرم و ازسرنوشت بدبرق گرفتگی واسش میگم میفرماد مامان نچ ای بابا غذابپزبای بایومجدد من ازرونمیرم وهمچنان درحال نطقم که

علی میگه .....بویو خونتون.بویوخونه ناهید.بیرونم میکنه درومیبنده باخودم میگم جیک ثانیه دیگه عین چی پشیمون میشه میاد منت کشیراضیاما 5دیقه .10دیقه نه خبری نمیشه.میگم بزاربترسونمشعینکیکم تق تق میکنم وخودم وتو حیاط قایم میکنم.میاد جلو در نه ورداشته نه گذاشته میگه

اه اصاب(اعصاب)خورد کردی بویو حموم.بویو خونتون (به سرویس توحیاط میگه بچم حمومخندونک)

بقیش ولطف کون!قدم رنجه برو ادامه مطلب

 

میگم بیاغذابدم.....برگشته میگه ای بابا اصاب خورد کردی حوصیله ندالمبی حوصله

کنترل واورده وسط سریال نازنینم درپناه توخندونکمیگه بزن پویا...بهش نگاه میکنم کنترل وچپکی گرفتم گفتم ببین نمیشه....کنترل وتودستام چرخوند میگه حالا شد زور بزن زوربزن میتونیقه قهه

بچم بجای حرف حهمه روخ تلفظ میکنه

رفتیم خونه مادرجونش خاله زهرش دیگه رفته خونه بخت مامانم میگه زهره کو علی ...میگه نه نیسته زوخره رفتهشوخرش برده موتضا بردهزبانمامان میگه کوداییی ...میگه رفته کارکنه...میگه کارکنه چی بیاره برات...برگشته به مامان میگه حالا مثلا که اومد چیقه قهه

نشسته توماشینش روبه باباش بابابیا...باباش میگه کاردارم میگه*بابا خاهش دالم دو دیقه بیا!بابا گوش بیده  با توام  دو دیقه کال دالمدلخور

میگمش بیاعقب تی وی نگاه کن چشات اخ میشه بابغض کلش ومیزاره زمین میگه ای بابا نالاخت(ناراحت) شدمخندونک

چندلاخ ازموی جلوش میرفت توچشمش واسش کوتاه کردم .باباش عصراومده.میگه*بابا عروس گشنگ شدمخندونکباباش میگه اره چرا؟میگه*موخام وکندم نیگا دختر خوب گشنگ شدم

صبح ازخواب بیدارشدم زنجیرم چرخیده رفته تولباسم بجای سلام و...تند تند وبااسترس میگه میگه طلا نیست .گردند خن نیستهمینجور هی ریپیت میزد ....نشونش دادم...برگشته میگه اخه طلا  پیدا گشته شد دیگه

 

میگه مامان فول(پول)میخام .میگم ندارم میگم میخام بنزین بزنم بگرد.گردیده پیدا کن

 

مامان سیام .خوبی ؟خوبم؟ چطوری ؟خوبم؟ خبر ؟خداحافظ .بییم پدر یواشیک(لواشک) بخرم بیام.(اقازاده باخودش احوالپرسی میکنه وجواب میده)

میگه مامان بازی گفتمش نه مامان کاردارم.میگه نه دیگه زخرا خانووووووم

روپام نشسته میگه مامان لوپات گشنگه!موهام ومیزنه کنار میگه وای پسرخوب گشنگ.منم شروع میکنم نسبت بهش ابراز احساسات درکردن....مامانی توقنگی نازی عشق بلامی گوگولی منی جیگرطلایی...کیفورمیشه.میخام بلند شم میگه مامان بوگودیگه علی نازه گشنگه  اقاشدم....تووضیح بدههیپنوتیزم

عاشق عروسیه..حالا فکرنکنین ما از اون خانواده هاشیم.بچم اصلا عروسی نرفته..اما ماشین عروس دیده وکارناوال وچندجا که پیلوت زده بودن وجاز گذاشته بودن ودر ملا عام شادی ونای نای میکردن دیده حالی به حولی شده......حالا عصرا میگه بریم عروسی ..میگم باید دعوت باشیم میگه*مامان لوطفا بگرد عروسی پیدا کن خاهش دالم دیگه بریم

 

توماشین جای باباش رو صندلی نشسته بافرمون مشغوله هی میگه هن هننننن بیب بیییییب .ععععععععععع اییییییییییش قاننننننن.باباش یواشکی درعقب باز میکنه وهمینجور زیرلبی قربون صدقه تحفش میشه...برگشته روبه باباش میگه خنده دار شودم.بیادیگه....باباش میگه بشین پسرم...میگه نه دیگه خنده دارشدم وخیلی ناناز میخنده به خودش

بابا جون یواشیک..دوغ..کیک..بیبر(ویفر)پاسیل برا علی بخر.. دلش میخاد.....بعدهی مشت میزنه به شکمش دلم پف میخاد...دلم بیبر میخاد

ها یک چیزی بچم خیلی لهجه یزدی داره!.بابا دلم میخاد  وبالهجه بگین میفهمین منظورم چیهبغل

مامان دلتنگ بودم وتند ماچم میکنه و...میگه مامان خوبم اقاشدم گذا خوردم.قوی شدم خوب دیگه اماده بشم بریم قدم بزنیم نایید بریم

روتخت رزه میره ومیدووه با اخم میگم بشین دیگه میفتی.میگه مامان نالاخت شدم برم ماشین اقا پس بدم تی وی ومیز پس بدم

میگه مامان جیش دالم. ذوق مرگ بردمش دستشویی نه اینکه یهویی گفته...نشسته وکل خانمان ونوادگان دستشویی رو از من امتحان گرفته که کیه وچیه..اخرسر درست وقت جیشش دستپاچه بلند شده مامان مرسی دیگه اللهی شوکرقه قههبییم پوشک کن

 

توجاده سرراه یک چراگاه و باغ بود رفتیم سلامی به اهل مزرعه کنیم وچن تاعکس که بعد عکسهاش ومیزارم بگیریم،بچم رو کرده به گوسفندها وپدرخانواده بز بزی که مشغول خوردن عصرونشون علفهای خوشمزه هستن با جیغ و داد

وای وای نخور نخور کثیفه بده ترشه!مامان کثیف خورد!خندونک

وای من وباباش لش شدیم،تصورکنید بشقاب مارک زرین وقاشق هخامنشی وکه بع بعی داره گوشت بع بعی همسایه رومیخوره!حتما بچم چنین انتظاری داشته!میترسم بعد حالا بریم پارک ببینم طفلکم داره کاج ونسترن وشب  بو میخورهگریه

آها ی چیز دیگه تومسیر آقای الاغ نجیب دیدیم!میدونم اون اسبه نجیبه ولی به جان خود خود اشتون!که موبه سرش نباشه بااین تحریمها ووضع خفن درست کردنش خیلی نجیب بود تاما وایستادیم نظارش کنیم چنان عرعرکرد بچم علی خر. ذوق شد وچشاش پر عشق الاغی!فکرکنم درازگوشه چشم بصیرت داشت یا گوشهای مارودید یاثم یا دم مون!طفلی آشنا دید اینقدرباهیجان عرعرکرد.متفکر

 

صدا میزنه مامان میگم ها-بازمیگه مامان میگم جان-عصبانی داد میزنه مامان باتو ام-نیگام کن!نگاش میکنم میه من ونیگاه بکن.زیبا دستش ومیزاره زیرچونش وچشاش ونازک میکنه میگه حوصله ندالم،غصه دالم!!!حتم بریقین عاشق همون کره الاغه شده بچم!

خیلی لجوج نیست وبامنطق میشه قانعش کرد!یا حضرت فیل!علی ومنطق!دروغگو

پشت شیشه اسباب بازی فروشی چندتاازاین کامیونا و تراکتور وفرغون و....دیده میگه مامان میخام،باباش ومن میگیم عین همین داری دیگه،کامیون ولودر وشخم زن داره-

میگه نه عزیزم!نیگاه ازااینا-ازاینا ندالم---منظورش تراکتور و فرغونه--خوب اینم ازاغفال آقای  مزرعه داروگاو وگوسفندها-والا بچه دسته گلم میخواست دوتور(دکتر)بشه نیدونم به قول علی چی بهش گفتن هوایی رفتههیس

 

میگم سیب میخوری..میگه*ناخولم.....پوف(پفیلا) بخوولم

 

خیره شده به نمیدونم کجا زانوهاشم جلوش، میگم چی شده مامان........میگه دالم فیکر  بوکنم!آقلی فکورصبور!متفکر

 

صداش که بزنی یاکاری ازش بخای نخاد بکنه

من میگم علی میگه .ها -ها ....دوباره .علی نکن خراب میشه، ها -هامامان........ علی نکن ---ها -ها چی چی تفتی(گفتی)و............

خوب هنوز کلی دیگه ازاین سخنرانیهای مبسوط وغیرمبسوط داره که میام مینویسم که وقتی دراینده خواست ازبچه کروکودیلش پیش من انتقاد ودرد دل کنه بگم مادر خودتم همچین گودزیلای بودیاکچل

اوهوی اصلا فکر نکنین من خودمم دایناسوری بودم بس عجیب

به خدا اینقدر خانووم بودم به خاطر جیغهای بنفشم ومدیریت قوی همیشه مبصر بودمشیطان.بایکی ازهمکلاسیها که دختر همکاربابا بود دعواشد .بنده خدا عصری بابقیه اومد خونمون بهش درس یادبدم چنان گیس کش کردم که نگو هرچند من یادم نمیادقهر خودش میگه ولی فکر کنم بنده خدا راست میگه اخه شب ولادت امام رضا عروسیش بود ومنم تاصبح خوابش ومیدیدم والبته بیخبر از عروسیس که صبحش مامی گفت عروسی شریف بود وبنده خدا انگارهنوز کینه به دل بود که دعوتم نکرد .اخی نازی باید اینباردیگه دیدمش یک جوردیگه ادبش کنم یاد بگیره احترام به قوی تراز خود یعنی چیخندونک

اها راستی یک چی دیگه یادم اومد از عنفوان کودکی و نووجونی...حیاط مدرسمن چندتا سوراخ گنده روبه خیابون داشت ودوشیفتم بود یعنی یک شیفت پسرویک شیفت دخی ها.خلاصه عصره اقاپسرها میومدن ازاون سوراخ گنده هاتو وفوتبال بازی میکردن منم ازدست مامانم فرارمیکردم.خونمون دومیلان پشت مدرسه ومیرفتم توحیاط و

ازمیله های پنجره باهزاربدبختی میرفتم تو کلاسها ویک عالمه خوبان بدان مینوشتم واسه فردا صبحم.یک روز نگو اقای بابای مدرسه اقای شریفی نرفته بود ودرحال تمییز کردن اطاقا.یهو دروباز کرد عین جن زده ها یخ کردم بعد بدوبدوروپنجره وبه تلاش برای رد شدن از میله ها وای بدنم وکج کلم راست اصلن ی وضع اصفناکی واومدم بیرون بدو بدو توحیاط و.....فرداش ناظممون گفت تو ساعت تعطیلی تو مدرسه چیکار میکردی دخترم البته معلم قرانمونم بود یکی خوابوندم زیر گوشش وگریه وفرار به سمت تووالتا تا ظهری همونجا نشستم روسنگ یک دستشویی...اوووف چه بوییی.خلاصه معلم.مدیر.ناظم وغیره اومدن منت کشی....فکر کن...امامن نبخشیدمشوناجازهقه قههتازنگ خونه ها همونجا روی سنگ نشستم عجب پاهای قوی داشتم که اون حالت غورباغه ای چندساعت نشستم دست مامانم بابت اونهمه شیروکلسیم دردنکنهتشویق

اهای مدیونی اگه باخودت بگی این دیگه کی بودهترسو

 

ها فکرنکنین بیچاره همسر مظلومم گیر کیا افتاده!نه خود اونم ختمه

پی نوشت:یک چشمه میگم بقیش واسه بعد،شووری میگه خیلی بدغذا بوده وفقط باید پلو گوشت ناهار میخورده-یک روز خاله ها ودایی هاش که همه شهرهای دیگه هستن مهمان مادرش وهوس آش!هیچی همسری میاد میبینه یک جمع 30نفری  دورسفره منتظر کاسه داغ آش،میگه ناهارچیه-میگن همینه،خیلی خونسرد دومشت شن وماسه ازتوکوچه میاره میریزه تو قابلمه! شماتصورکنید قیافه مادر ومیهمانان طفلی

پسندها (6)

نظرات (31)

مریم مامان دونه برفی
31 شهریور 93 11:55
ماشاءا... به این علی شیرین زبون ما از شما چه پنهون امیرعلی ماهم وقتی از دست کسی دلخوره میگه برو خونه تون حتی اگه تو خونه طرف باشه. نمیدونم ...شاید فکر میکنه این یه فحشه..
مامان علی
پاسخ
فدات بشم مریم جون خوب دیگه بچه این دوره اند
مریم مامان دونه برفی
31 شهریور 93 11:57
ای خواهر من فکر میکردم بیچاره شما و باباش که با بچه به این شیطونی دارین سر میکنین نگو باید بگم بیچاره علی کوچولو که داره یه همچین پدرو مادر شیطونی رو تحمل میکنه.
مامان علی
پاسخ
وای اجی نداشتیمابیا ازما یخده بتعریف بچم فکرنکنه ما بوووووق هستیم بعدها که اومد بخونه فدات بشم مریمی
مامان مهراد
31 شهریور 93 12:39
به به چه مامان و بابای خوش سابقه ای داره علی جون. زهرا جون ماشاله خودت یه 7 ریشتری بودی. بابای علی هم که چه عرض کنم یه سونامی بوده..... حالا توقع دارین علی جون طفلکی طوفان کاترینا از آب درنیاد؟؟؟؟؟ ولی این وروجک خیلی شیرین زبونه و خواستنی. همین هم باعث میشه آدم دلت بخواد لپ هاشو بکنه... دست خودم نیست فکر بد نکنی من بچه ای رو که دوست داشته باشم فشارش میدم و بعضی مواقع هم گاز میگیرم... خوب شد علی جون دو از دسترسمه
مامان علی
پاسخ
وای مهری جون میخاستم چندتا خاطره دیگه براتون بگم انگاری اونا روبشنوین دیگه من و............................................میدونیناخی علی که ازما رد کرده میگین بهتر تره فدات بشم عزیزم نه بابا تازه خیلیم خوشحال شدیم خاله جونی اینقدر محبت داره الهی من فدای پسر خوشکل وخوشتیپم مهراد جون بشم ولی میگم اون گازه خیلی خوبه ها یکم حرص ادمم خالی میشه
مامان مهراد
31 شهریور 93 12:41
الهی شکر بعد از دستشویی مهراد هم وقتی از کسی خوشش نیاد میگه بویو قربون هر دو تاییشون برم من...
مامان علی
پاسخ
بله چنین بچه های مودبی داریم ما فداش بشم ای جونم مهرادم که بله ایشالله همیشه سلامت باشن
مامان مهراد
31 شهریور 93 12:43
راستی زهرا جون بسلامتی دستت بهتره ؟ ماشاله این همه رو تایپ کردی ؟ یا تایپیست کرایه کردی؟
مامان علی
پاسخ
من اینقدر پوستم کلفته که نگو از روز دوم بازش کردم وکار منزلم رودوش اینجانبه همچنانولی فکر کنم نتونستن جا بندازن چون واقعا دردناکه فدای محبتت
مامان مهراد
31 شهریور 93 13:41
چرا دیگه از علی جون عکسی نمی زاری؟؟؟؟؟؟؟
مامان علی
پاسخ
به چشم.اخه هنوز پست عکسهای تولدش وتکمیل نکردم بس که برسرم ماجرامیاد
مامان مهراد
31 شهریور 93 13:47
آی گفتی برای ما هم لیلی و مجنون بازی تبدیل به هادی و هدی شده.... تو خونه مثل خواهر و برادر باید خیلی مودب رفتار کنیم. یه بار همسری تو آشپزخونه منو بغل کرد پسری همچین زیرکانه می خندید که انگاری زبونم لال خلاف کردیم.... کلا هم به پاهای من حساسه. به محض اینکه لباس کوتاه بپوشم بدو میاد ناز و بوس می کنه
مامان علی
پاسخ
هادی وهدی رو خب اومدی دخترشووورمن گاهی فراموشش میشه من ابجیشم از خودش لاو بچه دبیرستانی درمیکنه که علی به عنوان پدرمهربان قضیه روختم بخیر میکنهپا ودستم شدید هستمخوب نپوش خواهر گناهه مگه نمیبینی این مامورین منکرات ودرمنزل
مامان فهیمه
31 شهریور 93 16:19
آخ که چقدر من کیف میکنم وقتی اینجوری از علی و شیرین زبونیاش مینویسی.تو این یکی پست که از شیرینکاریهای خودتو شوشوی زلزله هم که نوشتی دیگه بیشتر خندیدم و کیف کردم ایول به هر سه تاتون آفرین آفرین خوشمان آمد
مامان علی
پاسخ
خواهش دربکنیم اباجی قابل شمارونداره. خوب بیا شماهم ازعلی جون بنویس دیگه مامانی فهیمه
نسرین
31 شهریور 93 16:47
سلام.خداخیرت بده من کلی بااین پستت خندیدم...ماشالا علی کوچولو خیلی شیرین زبونه
مامان علی
پاسخ
سلام نسرین جون خوب الحمدلله که باعث شادمانی دوستمان شدیم خواهش دارم ولی بیشتر خودمون میفهمیم چی میگه بس بچم لهجه داره
نسرین
31 شهریور 93 22:55
من نمیدونستم شمایزدی هستین. این مشکل لهجه رو منم دارم .پسرم شیرازی حرف میزنه غلیظ! یعنی از ماه پیش که بردمش مهد دایم دارم جلو بقیه مامان باباها خجالت میکشم! مثل بقیه بچه ها هم نیست که غریبه ببینه ساکت بشه یه آدم جدیدببینه تازه سر درد دلش باز میشه. تو مهد نشسته بود برا بابای یکی از بچه ها از رانندگی من تعریف میکرد! یعنی اونا میخندیدن من هی آب میشدم میرفتم توزمین . بهش بگم حرف هم نزن انگار توهین بهش کردی واویلا میکنه.حالا خوبه لهجه ی شما آهنگینه شیرینه من چی بگم!
مامان علی
پاسخ
میام وبت توضیحات مربوط و ومیزارم عزیزم
الهه
2 مهر 93 8:18
ای جون دلم علی جونم یعنی زهرا باورت میشه هر خطی رو که خوندم چقدررررر دندونامو بهم ساییدم!!!! بس که دندون قروچه کردم.... بس که شیرین زبونم جوجت...جای من اپل بچلونش بعد مخکن بوسش کن بعد گازش بگیر هزار ماشالا چی میدی بخوره..انقده باهپش شده...
مامان علی
پاسخ
قربونت بشم اله جان اخی بمیرم واسه دندونات اره حتما لپش ومیکشم والا ازا ونجا که اشتها منفیه باید بگم هیچ چیز خاص!اونجوریام باهوش نیست فقط پرچنست وفکر کنم واسه روزی یک دونه کندر دوران بارداری باشه که میخوردم سلماجونم وببوس
مامانِ بهار
2 مهر 93 19:03
از دست این بچه های شیطون _______________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶_¶¶¶22222¶¶¶¶¶¶¶ _____________¶¶¶22222222¶¶¶¶2222222222222¶¶ ____________¶¶222222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶22222¶¶ ____________¶222222¶¶22¶¶222¶¶22¶¶¶2¶¶22222¶ ___________¶¶22222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶¶¶¶2¶¶222¶¶ ___________¶¶22222¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶2¶¶222¶¶ ___________¶¶22222¶222222222222222¶¶2¶222¶¶ ___________¶222222¶22222222222222¶¶2¶¶22¶¶¶¶¶ _______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶2¶¶22222222222¶¶¶¶2¶22¶¶¶2¶¶¶¶ _______¶¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶2222222¶¶¶¶22¶¶¶2¶¶222222¶¶ ________¶¶222222222¶¶¶¶¶22¶¶¶¶22222¶¶¶222222222¶ _________¶¶22222222222¶¶¶¶¶22222222¶¶22222222¶¶¶ _______¶¶¶¶¶2222222222222¶¶¶¶¶2222¶¶22222222¶¶ ______¶¶222¶¶¶22222222222222¶¶¶¶2¶¶2222222¶¶¶ _____¶¶222222¶¶¶222222222222222¶¶¶¶22222¶¶¶ ______¶¶¶¶22222¶¶¶2222222222222222¶¶22¶¶¶ ________¶¶¶¶¶¶222¶¶¶¶2222222222222¶¶¶¶¶ ____________¶¶¶¶222¶¶¶¶¶¶222222¶¶¶¶¶¶ ______________¶¶¶¶2222¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶ __________________________¶§¶¶ _________________________¶¶§¶ _________________________¶¶¶¶______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _________________________¶§¶¶___¶¶¶¶¶77¶¶¶777¶¶¶ ________________________¶¶§¶____¶7777¶¶¶¶777¶¶¶¶ __¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶________¶¶¶¶___¶¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶77¶¶¶¶______¶§¶¶¶¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶ ____¶¶¶777¶¶¶¶¶77¶_____¶¶§¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ______¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶¶___¶¶§¶ _________¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶§¶¶ _____________¶¶_____¶¶¶¶§¶ ______________________¶§¶¶______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶§¶____¶¶¶¶¶777¶¶¶¶¶¶¶¶ _____________________¶¶¶¶___¶¶777¶¶¶¶¶777¶¶¶¶ _____________________¶§¶___¶¶¶¶¶¶7777¶¶¶¶¶ ____________________¶¶§¶¶¶¶¶¶¶¶77¶¶¶¶¶¶¶ ____________________¶§¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶ ___________________¶¶§¶ ___________________¶¶¶¶ _______________ ___¶§¶¶
مامان علی
پاسخ
بله واقعا ازدست بچه ها واسه گلم ممنون عزیزم
Reza
2 مهر 93 20:51
سلام دلم واستون تنگ شده، ایشالله بیام از نزدیک شیرین کاریهای علی جون رو ببینم راستی یه کامنت، اگه تو شرایط مشابه با اون حالت قایم شدن تو دستشویی مواجه شدی، مجبور نیستی در حالت ... قرار بگیری ! همین که در رو ببندی، کافیه !
مامان علی
پاسخ
سلام دکی جون ماه مدلمون یک ذره شده این تعطیلات درپیش وجیم کن بیا وطن وای عجب دیدگاهیاونجا هنوز عقل رس نبودم شایدم میخاستم بیشتر جلب توجه کنم
مامان فاطمه
5 مهر 93 16:36
سلام مامان علی جون هزارماشالله به گل پسرت افتخار آشنایی بیشتر می دهید آیا؟
مامان علی
پاسخ
سلام عزیزم،ممنون دوستم که بهمون سرزدی،خواهش میکنم دوستم .
نی نی عکس
7 مهر 93 12:06
ماشاالله چه بچه نازی از بچه ها و نی نی های خوشگل تان عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید. ما ضمن نمایش عکس ها در سایت، به آن ها جایزه می دهیم www.niniaxs.ir
مامان فاطمه
7 مهر 93 17:12
سلام خانومی ممنونم که اومدی پیشمون و ما رو لایق دوستی دونستیرمزو براتون خصوصی می ذارم
مامان علی
پاسخ
خواهش میکنم دوستم،تاج سرین،ممنون و دراولین فرصت میام پیشتون
√بهار مامانه برسام
10 مهر 93 18:24
گلم جواب سوالت رو به طور مفصل دادم؛خصوصیتون رو چک کنید لطفا
مامان علی
پاسخ
مرسی عزیزم بله خوندم.
الهام
12 مهر 93 13:03
خصوصی
مامان یاسی
12 مهر 93 23:22
مامان 3جوجه طلایی
14 مهر 93 10:03
واااااااای من عاشق این بچه ها هستم اصلا پیر نمی شی اینقدر می خندی . ببوسش شدید و مدید . فکر کنم برای همین خدا سه تا شرش را بهم داده اما هنوز به شیرین زبونی نیفتادن. حتما برای علی جونم سپند دود کنی ولی چشم شور نیست ها!
مامان علی
پاسخ
بله کاملا درست میگی دوستمفدای محبتت عزیزم ممنون که بهمون سرزدی دوستم ایشالله زودی میگذره وسه تا نازگلت برات شیرین زبونی میکننمیام بهتون سرمیزنم مسلمه که از محبته نه شور چشمی
الهام مامان علیرضا
14 مهر 93 21:14
سلام مامان علی خصوصیتون نرسیده عزیزم. لطفا دوباره بنویسید
مامان علی
پاسخ
سلام میام الهام جان دوباره مینویسم
مریم مامان دونه برفی
15 مهر 93 8:36
شوخی کردم گل من یه وقت خدای نکرده ناراحت نشیاااا... چشم حتما ایندفعه که اومدم تعریفاتم رو شروع میکنم. (مربوط به کامنت 31 شهریور همین پست.)
مامان علی
پاسخ
بامنی مریمممممممممممم گلی؟؟؟؟؟؟نه اشتب کامنت گذاشتی دختر
مریم مامان دونه برفی
15 مهر 93 10:14
نه زهرا جونم اشتباه نذاشتم تو جواب کامنت همین پستم من گفته بودم که بیچاره علی جون که داره همچین مامان و بابای شیطون بلایی رو تحمل میکنه و شما هم گفتی « وای اجی نداشتیمابیا ازما یخده بتعریف بچم فکرنکنه ما بوووووق هستیم بعدها که اومد بخونه » واسه همین فکر کردم شاید ناراحت شدی گلم. وللش بی خیال
مامان علی
پاسخ
نه عزیزم من اصلا ناراحت نشدم!فکرشم نمیکردم جواب طنز امیزم باعث شده باشه چنین تصوری کنی.،ما چاکریم،ببخشید اگه. جواب نافرم بوده چاشنی طنزش زیاد!آهه من جوابهامم عین پستها گاهی طنزالود میزارم دوست خوبم
فائزه مامانه سوگند
15 مهر 93 19:31
سلام عزیزم چند روزی که می خوام بیام وبت نمیشه ماشالله علی جون خیلی شیرینه خدا حفظش کنه عزیزم برای من اصلا خصوصی نیومده حتی کامنت تایید نشده هم در مورد اون موضوع نیومده اگه قابل میدونی یکبار دیگه زحمت بکش و برام بفرست ببوس پسمل شیرینتو راستی با تبادل لینک موافقی دوست دارم از دوستام باشی
مامان علی
پاسخ
سلام خانمی عزیز الهی بگردم،اتفاقا من تصور کردم حتما نرسیده که جوابی نزاشتی عزیزم،خوب الان میام دوباره مینویسم چه حرفیه وظیفه عزیزم. نظرلطفته یکم ازشیرینی به شوری میزنه گاهی!!!! سوگند گلی روببوس
فائزه مامانه سوگند
15 مهر 93 20:14
شما با افتخار لینک شدی عزیزم امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم رمز همه پستام و برات خصوصی گذاشتم
مامان علی
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم باعث افتخارومباهات ماست گلم ایشالله که همینطوره ودوستای خوبی هستیم ومیشیم
نی نی عکس
15 مهر 93 23:18
ماشاالله چه بچه نازی از بچه ها و نی نی های خوشگل تان عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید. ما ضمن نمایش عکس ها در سایت، به آن ها جایزه می دهیم www.niniaxs.ir/
فائزه مامانه سوگند
15 مهر 93 23:18
گلم خصوصیتو چک کن
مامان علی
پاسخ
عزیزم میام پیشت
مامانِ بهار
16 مهر 93 0:18
سلام گلم .. گاهی به وبتون سر میزنم ولی بیشتر پست ها رمز دار هست .. اگه دوست داشتی رمز رو برام خصوصی بفرس ممنون
مامان علی
پاسخ
بله محبتشان شامل حال شده امارمز وجه گذاشتم!میام پیشت
فائزه مامانه سوگند
18 مهر 93 10:28
سلام زهرا جون خوبی؟ علی کوچولو خوجل خاله خوبه می بوسمتووووووووووووووووووووووووووون راستی من کلی نظر برای پست اخر گذاشتم رسید دست
مامان علی
پاسخ
سلام عزیزم،ممنون دوستم،ایشالله که شماهم خوبین وسلامت ماچاکریم بله عزیزم رسیدن فقط من یکم شرمندم دیر تایید کردم میام وبت
فائزه مامانه سوگند
20 مهر 93 16:42
قربون اون قدبلندی کردن واب خوردنش بشم من اون لباس سبزش فکر کنم مامانت دوخیده نه /خیلی بهش میاد ونانازتر شده اون بازی که خودت طراحش هستی خیلی خلاقانه وخوبه مهری جونی جمله اخرت که فیلسوفانست تو حلقم WebSite : http://ali-h91.niniweblog.com خواهر جانم در دادنه کامنت دقت فرمایید اشتباهی کامنت پست مهری جونو برای من گذاشتی حواست کجاست ابجی عید غدیر هم برشما مبااااارک ممنونم بابت دعای قشنگت آ سید علی جونو ببووووووووووووس
مامان علی
پاسخ
وای شرمندم فائزه گلی اهش میکنم گلم،عید برهمه شیعیان علی مبارک باشه حق علی فردا عیدی بزرگی بگیرین،سوگندم ومیبوسم
فائزه مامانه سوگند
25 مهر 93 19:52
سلام عزیزم ممنونم که به فکر ما هستید ممنونم که جویای حال مادرم هستید تو این زمونه که برادر از خواهر احوال پرسی نمی کنه برای من این کامنتهای پر مهر دوستان یه دلگرمی بزرگه واقعا میگم دل گرمم می کنید مامانم نباید عمل بشه چون مشکلش گسترش پیدا کرده و دکترش صلاح نمی دونه عملش کنه باید شیمی درمانی ادامه پیدا کنه ولی مامان نمی دونه که مشکلش بیشتر شده فقط گفتیم درمان قبلی رو باید ادامه بدی اوضاع ما که بهم ریخته است ولی بخاطر مامان هممون میگیم همه چیز عاااااایه ما چقدر خوشبختیم(که دروغه) همه چیز و سپردیم به بزرگی و کرم خدا خودش به همون عنایت کنه و مامان شفا پیدا کنه ممنونم گلم بابت همراهیت و پیگیریت شما هم علی جونو ببوووس
مامان علی
پاسخ
الهی بگردمت فایزه جون میفهمم چی میکشی و فقط فقط میتونم بگم خدا خودش همه مریض هاروشفا بده دوست خوبم من واقعا شرمندتم که کار خاصی نمیتونم برات بکنم پس من وشرمنده نکن این وظیفست که جویای احوال دوست گلم ومادرش بشم خدا وند مهربونه وحتما میبینه وصدامون ومیشنوه بهترین کار ومیکنین وباید همینجور کمکش کنین تاروحیش بهتر بشه خدایا شفای مامان فایزه گلی روزودی برسون وروزهای خوب وخوش براشون رقم بزن