سیدعلیسیدعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره
علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

ماجراهای فندق ما

عاشقانه من برای تو

حیاط دلم پر ز برگهای پاییزی بود خنده ام ازسر اجبار وقهقهه ام از روی انکار،اماحالا -تک تک خانه های دلم که هیچ ،روزنه هایش پر است از بوی بهار !وعطر وجود تو،خنده هایم که هیچ ،گریه هایم  هم امیخته با خنده است،  تورا کم داشتم، تو شاه کلید دل من بودی،بی هیچ ابهام وپرز بوی باران،معبودمان تو را جان بخشید، من تورا دنیا آوردم،اما تو نشان اویی،تویی تقدیر من،تو شدی خواب  خوش صبحگاه من. جادوی چشمانت ،نقش لبهای کودکانه ومعصومت،نفس های گرمت .....به خداوندی خدا سوگند حال من خوب است .  من دزدی را دوست دارم،آری دزدین یک بوسه کوچک از لبهای ظریف تو،من دوست دارم نفس بکشم بازدم های لطیف تو را.سرشار کنم ریه هایم را از عطر نفست. سایه ات ...
22 دی 1392