سیدعلیسیدعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ماجراهای فندق ما

عاشقانه من برای تو

1392/10/22 20:39
نویسنده : مامان علی
306 بازدید
اشتراک گذاری

حیاط دلم پر ز برگهای پاییزی بود خنده ام ازسر اجبار وقهقهه ام از روی انکار،اماحالا -تک تک خانه های دلم که هیچ ،روزنه هایش پر است از بوی بهار !وعطر وجود تو،خنده هایم که هیچ ،گریه هایم  هم امیخته با خنده است،

 تورا کم داشتم، تو شاه کلید دل من بودی،بی هیچ ابهام وپرز بوی باران،معبودمان تو را جان بخشید، من تورا دنیا آوردم،اما تو نشان اویی،تویی تقدیر من،تو شدی خواب  خوش صبحگاه من.

جادوی چشمانت ،نقش لبهای کودکانه ومعصومت،نفس های گرمت .....به خداوندی خدا سوگند حال من خوب است .

 من دزدی را دوست دارم،آری دزدین یک بوسه کوچک از لبهای ظریف تو،من دوست دارم نفس بکشم بازدم های لطیف تو را.سرشار کنم ریه هایم را از عطر نفست.

سایه ات حتی آمیخته با نور است وهمان نوراست که دل تار مرابایک حس ناب سرشار کرده.

مهرت را برای همیشه روی دلم مهر کردم. هرکجا تردید کردم هرکجا درگیر گشتم هرکجا بغض کردم همه را همه را برای تو رهاکردم.

اینجا روی این سیاره نحس تا که هستم روی من حساب کن که بدجور درگیر عشق تو گشتم،وبودنم رافقط مدیون توام.

گاهی آدم دلش میخواهد نباشد گاهی دلش میخواهد بگرید گاهی دلش ناشکیب میشود اما

 از روزی که تو آمدی دیگر هیچ نمیخاهم جز تو،بودن تو، شاد بودن تو،دلم میخواهد باشم فقط آنجا که توهستی،دلم میخاهد فقط باتو بخندم دلم میخواهد از همه حتی خودم بگذارم وبگذرم.

شکر خدایا ،بارالهی شکرت 

 توحس نابی، نبض زندگی،تو حبابی،تو جواب همه دلتنگیهای منی،تو خودخیال خوشی، تو رویای بی پایانی

اینک حال من خوبست 

آنقدر که دلم میخواهد از ته دل بخندم.عشقم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

علی
21 دی 92 21:02
سلام چه وب نازی داری حیف نیست در وبلاگتون از شکلک استفاده نمیکنید خوشحال میشم که به وبم بیایید واز شکلکام استفاده کنید تا وبتون خوشمل تر والبته زیبا تر ورویایی بشه من منتظر حضورت گرمتون در وبلاگم هستم وخوشحال میشم نظرتونم درباره ی وبم بدونم پس من منتظرم
متین مامی ایلیا
22 دی 92 14:19
سلام دوست جونم ممنون که بهمون سر زدی در مورد وبم هم نظر لطفتونه ، با افتخار لینک شدید خواهش میکنم عزیزم،ممنون
Reza
22 دی 92 19:48
وقتی توانایی خارق العاده ی انشا نویسی آبجی جونم با حس مادرانه اش در هم می آمیزد ، چه می کند !
مامان علی
پاسخ
بابا چوب کاری نکن دیگه، خیلی وقته ننوشتم خوب
مامان سهند و سپهر
23 دی 92 9:07
مرسی از لطفت عزیزم ببوس گل پسرت رو.