پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست. بس که گره زد به گره حوصله هارا
هو الشافی
این روزها من در دو فازم متفاوتم
گاهی مامان خیلی مهربون وخویشتن دار وهمه جوره راه بیا.گاهی میخام بهش یاد بدم همیشه همینجور همه چیز خوشایند نیست وباید انتظار شنیدن نه رو هم داشته باشه البته که پسرک هم کم نمیاره واز خجالتم درمیاد ولی باور کنین بازم شیرینه حتی اگه هنوز نخاد بیرون بیاد وحوصله خونه کسی رو نداشته باشه ودر مواجه با هر غریبه ای به حد جنون گریه کنه!اما بازهم برام دلپذیرترین موجود روی زمینه وعاشقانه دوسش دارم.
مامان من یچغال باز کنم با مداد ینگی!!!!!مداد ومیزنه لای درز گیر یخچال تا زورش برسه فریزر وباز کنه!
منم میگم نکن مامان نکن خراب میشه میگه چشم وبرعکس همیشه که کارش ومیکنه والکی چشم وچاشنی کارش میکنه راهش ومیکشه میره تازه میخام تودلم قربون صدقش برم که وای حرف گوش کن شده که برمیگرده ومیگه مامان چشمت بی بلا نتفتی
از اونجا که من خیلی خانوم سیاستمداری هستم ومیدونم چطور کارام وپیش ببرمدر همین هفته که مچ دستم دررفته باز !ونمیدونم کی برمیگرده سرجاشاز همسر بیگاری کشیدم.گفتم اقا تو که دیگه ماه اخر مرخصی نداری منم علیلم کی میخاد خونه بتکونه و....واقامون رحمش اومد اساسی وسه روز مرخصی به انضمام روز جمعه 4روز وخونه رو تکوندن خیلیم عالی.....البته ضد حاله رو که خوردیم توسط قالیشویی وظیفه نشناس بجای 24ساعته تحویل دقیقا سر 7 روز اورد وما بالاخره فرش نمودیم منزل خویش را!!!!!!!درتمام طول مدت بی فرشی علی رو زمین راه میرفت وهی میگفت:اه اه چه خونه زشتی!مثل فرش ناهید جون بخر....تالبو بخر.....خونتون زشته....برم اقا برات فرش بخرم و....الانم که فرش اومده میگه چقدر فرشتون زشته...تمییز نیسته راستم میگه انگار فقط روش اب پاشیدن
این روزها راس ساعت 9 وقت احوالپرسی من وباباش بات لفن گوشی رو میگیره ومیگه بابا کارت تموم نشده؟کی میای؟ خرید داریم!میز تلفن بخر...دوغ..مایع..دسکش....عرضم به حضوررررت دیگه پودر بخر کار نداری اومدیا!!!!!!!!!
از تفریحات جدیدش صحبت با ایفونه گوشی روبرمیداره وبنا به سخنرانی ودر روهم باز میکنه ...وقتیم باباش میاد میدووه برای باز کردن که دو مرحله ایه!اول میره رو کاپوت ماشینش تا گوشی روبرداره احوالپرسی وکیه واومدم و...بعد گوشی رو میزاره میاد این ور تا دکمه رو بزنه تو این بازه باباش دوباره زنگ میزنه اینم غر غر که ای بابا ببختی داریما خوب باستا تا باز کنم...عین یک پیرزن غر میزنه فداش بشم.
اغلب گوشی رو حالت پروازه امان از برقراری ارتباط ودریافت پیام وتماس..هر کجا باشه با تمام قوا داد میزنه مامان بدووووبایبرت زنگ زد...مامان بایبرته ها ..مامان بایبرت پیام داد و.....7 کوچه اونور تر میفهمن
خیلی اقاست عمرا مستقیم بگه بریم جایی یا چیزی میخام
مثلا کله سحر بیدار میشه میگه مامان باریک الله کامیون برام خریدی.ها ماشالله اتوبوس خریدی دست شما درد نکنه.قاچ پختی واسم/ دست شما مرسی درد نکنه
یا مثلا میگه مادر جون چیکار میکنی مامانم پشت تلفن میگه دارم مرتب میکنم یا غذا میپزم میگه باستا باستا الان میام عجله نکن اومدم دیگه الان میام کمکت میکنما .مامان پاشوبریم برا مادر جون غذا بپزم!!!!!!!!
این روزها خیلی دوست دارم ندارم میگه...تا قهرش بیاد میگه دیگه دوست ندارم برو برو خونتون.....وقتیم که عاشق میشه دودستی صورتت ومیگیره ومیگه ها خوشکل شدی.دوست دارم اینقدر اینقدر ودوباره دوست ندارم اصلا
مظلوم نمایی هم که حربه جدیدشه
مامان بابا من وناخت کرد...چرا؟؟؟؟چون من وزد....کجات و....اینجا (پشتش)اینجا (پاش)اینجا(دستش)نشون میده ونیششم تا کجا بازه!!!!!!!!!اصلا بابایی اغلب درکار نیست وبیچاره سر کاره یا خوابه!!!!!!
مامان تو من وناخت کردی!من ...ها تو...چرا؟چون که!!!!!!
مادر جون ناهید جون منو ناخت کرده منو کشتیده..پام خون کرده.کتابم پاره کرده وبکشش وکتکش کن وووووووو
صبح روز تعطیل هم میشه نکیر منکر باباش...بابا پاشو دیگه اااا سعت نوخه!بانکت دیرشد!پاشو دیگه جمالی اومده دنبالت و....باباش هم هی میگه نکن بزار بخابم و...اما کو گوش شنوا..رو شکمش رزه میره واینقدر گوشاش ومیکشه وتپ تپ میکنه وهی با بغض میگه مامان چرا پا نیشه ها چی شده ها تا مجبور بشه پا بشه
تو خونمون پیام بازرگانیه!راه میره یا بازی میکنه میگه..با خودش تکرار میکنه شبکه نسیم شبکه نشاط وسر گرمی.....برنج طبیعت دوست شما....من واکتیو اکتیو من................کره میهن..............شیر تازه..............
اگه کانال بچرخه باوجود اینکه اصلا نگاه هم نمیکنه ودر کنجی مشغول خرابکاریه میگه تورو خدا دختر عبض نکن الان اخنگ میزاره تورو خدا!!!
وبه من هم میگه ابجی!وقتی خیلی صمیمی میشه چون ناهید جون بهم میگه ابجی وبه باباشم که رفاقتی صدا میزنه قاسم بیا..قاسی بیا بازی و...
پا یا دستش که یکم خراش برداره بعد هی میاد میگه مامان پام خوب شد.خوبه خوب عالی شده
بقیه در ادامه مطلب
بله پسرک زبون درازیش به خودم کشیده!
بابای نازنینش داره ظرف میشوره!رفته میگه آفرین بابا پسر خوبی شدی!ظرفها تمییز بوکون بعد شام درست کن قاچ با هم بخوریم!منظور قارچه!من تورو دوست دارم مرد شدی!!!
میگمش بیابریم بخوابیم شب رفت ساعت 1.30میگه نه میخام بازی بوکونم فوتال نیگاه کنم الان خستم نیاد!
حالا صبح ساعت 10!علی آماده شوبریم بیرون!نه نیام!بریم خونه عمو!!!نه مامان من نیتونم خستم بیاد دیگه!
برام حسین حسین میخونه بعد خیلی ناز وعاشقانه میگه تو رو خدا بریم ایمان رضا هیئت برم!
بخاری وخاموش میکنه میگه مامان غصه نزن!من شمبک کردم فقط!!!منظورش همان شمعک است!
جدیدا نوشیدنی میخوره شما لطف کن اینجوری تلفظ کن نوشیدنی با کسره زیر دال!اونم ازنوع انگور قرمزش فقط! اخرای نوشیدنیشه!باباش با قوطی میخوره!میگه ااا چه کار زشتی با لیببان بخور!حالا برداشته تو لیوان بریزه میگه مگه نگفتم هر کی لیوان خودش!شخص خودش!!برو لیبان مامان بیزار!ماسه تا کاپ داریم شبیه هم یکم طرحاش فرق داره وهرکی برای خودشه!!!!!!!بعد که ماجرای اداب غذا خوردن به سر میاد تازه پدر پسر یادشون میاد ای دل غافل پدر ته ظرف وبالا درآورده برا پسر چیزی نمونده!پدر میپره نزد سوپر محل تا نوشیدنی تهیه کنه همه رقم داره جز انگور!انبه وسیب گرفته!بنده هم ریختم تو لیوان و دوبرابرش هم روش آب بستم-میگه این چلا این لنگیه!گرمز میخام!پرتغال دوست ندارم!!باباش میگه بخور خوشمزست نوشیدنی انبه است! با جیغ میگه نه نه من عمه دوست ندارم بخورم!نیخورم برو خوشبه نیسته نوشیدنی قدیمی بخر!!نوشیدنی عمه نیخام من عمه دوست ندالم!!!!
عمش اومده خونمون،براش چای با کیک مامان پز اوردم با شعف فراوون اومده یک تیکه کیک میده عمش میگه بخور خوشبه بوده من پختم خودم تو قالب کردم بعد تو فر کردم خودم تنخایی پختم بخور!!!!واصرار وهی تیکه بعدی
عمش قربون صدقش میره میگه بیا ببینم توروزا چیکار میکنی تو خونه حوصله ات سر نمیره!!!میگه نه حوصله سر نیره!ماشین یباسشویی بزنم یباس بشورم!جایوی بخی کنم!بعد کامپیوتر بازی!بعدم یک سری کارا میکنم خودم دیگه!!!عمش میخاد مطمئن شه درست شنیده میگه بعد کامپیوتر چیکار میکنی؟؟؟میگه گفتم دیگه یک سری کارا بوکونم دیگه!!!
عکس دختر داییم ودیده شلوارش شکل شلوار سبز علیه!من از مامانش واسه علی خریدم!به خودش پریده که رفته تو شبار علی. شبیه علی شده شبارش میگم ببین ببین مال منه!
کلا چشم وهم چشمی یاد گرفته!
یک تیشرت ارزون برا خودم گرفتم راه به راه میره تنش میکنه میگه لباس شیک خریدم برا خودمه میخام برم میمونی!کلاس داره یباسم!
والا لباسای عیدش جز کلاه تکمیله!میگه خوبه همش همش واسه خودت مانتو میخری پس من چی؟؟؟
روزی یکبار لباسهاش ومیاره میپوشه میگه تیپ زدم!البته با همکاری خودم!ببین من و چی پوشیدم!چشا گشاد لبا درحال پز دادن کله در حال جنبیدن!
اگه بهش بگی کاری رو نکن یا بکن!باید جواب پس بدی. مثلا سرسفره میگم عزیزم قاشق وبده میگه چرا بدم میگم میخام غذابخورم خوب،میگه نه دلیلش دلیلش وبگو واقعا!!!!
وسر هر کاری کلی چرا وچرا داریم وتهش یا من کفری میشم یا اون بیخیال نمونش وپست قبل گذاشتم.
هرکاری ومیکنه یا اتفاقی میفته به اطلاع عموم میرساند که دیروز اینجور شد و...ما این وخریدیمو....البته به تمام اتفاقاتی که در ساعات گذشته رخ داد!اعم از شب وروز دوساعته قبل یا 20ساعت پیش میگه دی ووز؟اما معنی فردارو دقیق میدونه ودرست بکار میبره.
باباش از سر کار اومده کت شلوارش عوض شده!فرمش وداده اتوشویی!خیلی وقته این یکی رو نپوشیده !برگشته میگه :عجب میبینم باز خرید کردی!به من بگو اون شبارت چی بود مشکلش باز خریدی!اااه چی کاری کردی نیگا،اگه خریدی پس باید بری دوغ بخری واسم!!!!!
این روزها خیلی در تدارکه دیگران فهمیده بشن!
مادرجون ناهید من ونفهم کرد!کتک زد من ناختم پیزیک نخوند فهموندش کن!
مامان، بابایی نفهمه!شبکه پییا نزد باز!!!
مامان تونفهمی!زنگ زدن ها
یک شب که طبق معمول فرار میکرد ازشام باباش رفت پیش که دووید ولبش خورد به لبه تخت وپاره شد وچقدر خون اومد بچم خیلی لباش شبیه این خانومای زل تزریقی شده بود وفرداشم هنوز تو مود کم شانسی بود.من ازصبح دستم داغون بود ونمیتونستم یک لقمه نون بخورم که دیگه ضعف غلبه کرد رفتم اشوبه سر یخچال که یهو علی دادزد وگریه چشم چشم کور شد.بدو رفتم دیدم یک چشش بسته یک قطره زرد وسبز رو صورت ولباسش.فاتحه قلبم خوند شد گفتم یا خدا این چیه عفونته خونه!انگار خون سبزم داریم! بعد که مسلط شدم وپرسیدم چیه چی شد گفت نفهم عطر خورد چشم1صورتش وچشش وحسابی باصابون شستم وبعد نیم ساعت که اروم شد ولرز خودمم قطع رفتم ببینم چی شده.دیدم بله با این سنگ رنگی ودکوریای بوفه زده به شیشه عطر تابندازتش وبعدم باشمشیرش......وعطر افتاده وشکسته وریخته رو در ودیوارو چشم حضرت اقا!!!!!!!
کلا منظورش از نفهم!زبون نفهم نیستا!!!یکجوری متوجه نبودنه اما با چنان غضب وغیظ غلیظ میگه انگار واقعا منظورش نفهمه!!!
این رورها منم دلم میخاد کم کم بفهمونمش دنیای گل وبلبل همیشگی نیست!دلم میخاد براش. گوشه وکناربنویسم تابدونه تو دوره عجیبی دنیا اومده!پست اختلاس!پست مدرنیته و برهنگی!!!از نوع فرهنگی واندامی
عصر بچاپ بچاپ!ریا وتزویر
دلم میخاد بدونه همیشه وهمه اینجور راحت نیستن!نه خودشون نه زندگیشون
نمیدونم چرا خیلی از ما مردم همش به فکر خودمونیم،اصلا وابدا چیزی که واسه خودمون میخایم واسه دیگری نمیخایم!عاشق طبیعت روستا و واب زلالیم اما توی برج آپارتمان میشینیم!شاسی بلند نه مترو و206سواریم!چند وقت پیش جایی دوستی میگفت خوش بحال دهاتی ها و شهرستانهای کوچیک،منم رفتم رو منبر!!آخه چیش خوشبحالی داره؟
کدوم یک از ما حاضره صبح کله سحر بره طویله کاه بید درست کنه!علف حاضر کنه بچش ببنده پشتش واون یکی رو دستش وبگیره بره سراغ گله وکرک وپشم وماست وکره درست کردن!آخه چرا اینقدر کج باطنیم!ورومانتیک.زایمان توبیمارستان خصوصی-نه ماه بارداری تحت نظر دکترم!کریر واتاق کودک، کالسکه مادرکیر وپاپوش مارک !از سه ماهگی پی بن بن بن و صد آفرین و کودکان نخبه بهترین پزشک شهر،مهد خصوصی وزبان وگیتار و... کیف کیتی ومیکی!کفش آدیداس و گپ و شلوار زارا وبگی!کت تک ترک ومارک اچ اندام اونوقت حاضریم پیرهن کثیف تن بچمون کنیم بریم مزرعه!بفرستمش تو کلاس 30 نفره ونیمکت درب وداغون.زن شهری با ماشینش وهمسرو بچه عینک زده از کنارمان رد بشن با انگشت اشاره نشونمون بدن بگن آخی!نگاه چه با مزه بعد صبحونه بچش وبده با کلمه های مامی بخور عسلم،آها دهنت وباز کن!روش آب پرتغال وویتامینش پشت سرش ضد افتاب وبعد با فرغون وبیل بر ه بازی تاددیش جوجش وسیخ کنه وحاضر کنه!اونوقت ما زن دهاتی که 12سالگی با جهاز خود محیا کن بریم خونه بخت وهنوز یکی شیر میخوره دومی رو باردارباشی!بچه به بغل با یک تیکه نون رب و ی لیوان آب چاه وچهارتا سیب باغ که باسر استین پاک شده نه پر کلرات وضد عفونی کننده .شکم بچه رو سیر کنیم!نگین خوشبخت ترن که تو کتم نمیره وهمینطور سالمتر!!چطوره که خودمون بهترین دکتر و آزمایشگاه میبریم!ولی بچه روستا بی هیچ کنترل وازی سالم تره؟؟خوشبخت تره؟با 4تا اجر ونخ وچوب!!!بچه ما با ماشین کنترلی شارژی واسکوتر ولگو بدبخت تره؟اگه تفکرمان آینه چرا میخریم؟؟چرا تب ونوت اخرین ورژن دست بچه هامونه!خوب بزاریم خوشبخت باشن!کمتر به فکر حوصله سررفته وتفریح ولباس مارکش باشیم.چرا تب 37.1مارو میکشونه اورژانس و دکتر فوق تخصص اما اون مادر نمیدونه دماسنج چه شکلیه!کاربردش چیه! نه پزشک درست وحسابی نه امبولانسی نه ....خوب بیاین خوشبخت زندگی کنین!از همین امروز میشه روی کاناپه کنار شومینه با نسکافه در دست وپیزای سفارش داده شده درراه شروع کنیم!مگه نه
میشه امسال عید تو خیابون بهار وسنایی وتیرازه پی اخرین مد سال وروز نباشیم میشه 4 تا تیکه هم به شاید همسایه پشت سری وچند محل پایین تر داد نمیشه فقط شعار ندیم ودلمون که لک زده برای هوای تازه وسالم گره بزنیم به دل نووجونی که عارش میاد از نگاه زن ومرد جوونی که قهقه زنان سوار ماشینشون ذرت مکزیکی میخورن میگن اهای پسر یک لحظه بیا وبعد دستش میندازن ............
نمیگم تهران یا شهرهای بزرگ ته خوشیه،نه سختی داره اما کنارش امکانات و اسایشم هست،باور کنین .آره ندار هم زیادن ولی نمیدونم چرا اغلب آخر هفته ها همه مردم تو ییلاق وقشلاقن!به بهانه دوروز تعطیلی تو کیش وقشم وفشن ولب ساحل!آره ندار همه جا هست خوب اونم لطف از مابهترون!اما همون ندار شهربزرگ اگه بیاد شهرستان وروستای کپر نشین میشه کد خدا میشه ارباب باور کن رفیق
از اینجا زبان نوشتاری زخرا خانوم متغییر میشود!بنا به دلایلی
کدوم لطف؟ لطف نه الطاف دولتمداران گذشته عمو دکترها و عمو سردار!!!! و همون کارا فرین نیروی جوان!!!و اماده کردن شهر رویایی برای کودکانمان! عمو چوب بر و عمونفتی که برای پس انداز چند صد میلیاردی در زمانی که مسئولین در خواب خرگوشی هستند بسی زحمتها میکشند!!!!! بسا به شکل کاملا ویژه!و با خردی غیر قابل توصیف متحمل زحمت شدند! و اموال کودکان وآیندگانمان!را برایمان در کشورهایی دیگر سر مایه گذاری کردند!
از دانشجوهای بی دانش وداروهای مشابه و فقط مشابه ایرانی که بسی زحمت بی دریغ برای شبیه سازی شکلی و ظاهری کشیده شده برای هر مرضی!وخصوصا سرطان وام اس .که کودکان سرطانی دیگر نیاز نیست برای هر دوره شیمی درمانی 1500000 هزینه کنند که هیچ! با تنها هزینه یک دهم! مشابه سازی! زمان زنده بودن و نفس کشیدن کودک کوتاه تر میشود و خانواده دیگر هزینه میلیونی برای داشتن کودکشان نخواهند کرد! و من اصلا حرفی در باره پرورش نخبگان فراووان!وبازار علم وتکنولوزی وکسب موفقیت در پزوهشهای بیماریهای دیگر ندارم ونمیگویم دسیسه چینی برای ندادن چند قِران ناقابل یارانه و بن کالا حتی از همان منابع ذخیره شده توسط عزیزان دل!دکترها سردارها!وعمونفتی ها !حال صبح تا عروب از کم ابی واتمام ذخایر معدنی ونفتی وبرق و...دم بزنیم وانگاه میلیاردها سرمایه که میشد برای قشر محروم وشهرستانی کاری کرد به دست خوشکلهای ایران زمین می افتد.واینقدر جسور که بعد از چپاوول به راحتی در کشور جوولان بدهند
حرفهای دلم زیاد است یک غم باد نامه کامل اماشاید وقتی دیگر
پی نوشت:دوستان عذر من وبرای بی پاسخ موندن کامنتهاتون بپذیرین هنوز اروم نیستم اینقدر حوصله ورمق ندارم.تلاش میکنم تک تکتون وبخونم وبراتون مینویسم اگه جایی هم پرسش بود میام وبتون منو ببخشید وبدونین اجباری نیست کامنت بزارین باور کنین من اصلا پی خواننده فراوون وکامنت بیشمار نیستم اینجا خونمه. خونه مجازیم درش به روی دوستای یک دله بازه خیلی خوشحالم که اینجا کسانی هستن که باهاشون راحت درد ودل کنم اما تورو خدا خودتون تو معذوریت نزارین بخصوص اگه از بی پاسخی کامنتهاتون نارا حتین
دوست داری بدانی چقدر برای دیگران مهم هستی؟
چندروزی سراغشان را نگیر!نه اینکه خودت را لوس کنی!نه هرگزفقط کافیست وظیفه هرروزه ات را فراموش کنی همین .در این صورت یا دلتنگت میشوند یا فراموشت میکنند!اگر دلتنگ ونگرانت شدند قدرشان رابدان واگر فراموشت کردند به راحتی به فراموشی بسپارشان!اینها همانها هستند که ترس را به تو اموختند .ترس از تنهایی وعدم توجه وتایید!
انها بابت نوازشهایی که تورا میکنند بهایش را نقد از توطلب میکنند گویا همیشه به انها بدهکاری...واین ترس در ناخوداگاهت تورا مجبور میکند تاهمیشه راضیشان کنی .همیشه پروانه بودن برای دیگران نشانه عقل وانسانیت نیست!
از این که هستین ممنونم.