سیدعلیسیدعلی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره
علیعلی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

ماجراهای فندق ما

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست. بس که گره زد به گره حوصله هارا

هو الشافی این روزها من در دو فازم متفاوتم گاهی مامان خیلی مهربون وخویشتن دار وهمه جوره راه بیا.گاهی میخام بهش یاد بدم همیشه همینجور همه چیز خوشایند نیست وباید انتظار شنیدن نه رو هم داشته باشه البته که پسرک هم کم نمیاره واز خجالتم درمیاد ولی باور کنین بازم شیرینه حتی اگه هنوز نخاد بیرون بیاد وحوصله خونه کسی رو نداشته باشه ودر مواجه با هر غریبه ای به حد جنون گریه کنه!اما بازهم برام دلپذیرترین موجود روی زمینه وعاشقانه دوسش دارم. مامان من یچغال باز کنم با مداد ینگی !!!!!مداد ومیزنه لای درز گیر یخچال تا زورش برسه فریزر وباز کنه! منم میگم نکن مامان نکن خراب میشه میگه چشم وبرعکس همیشه که کارش ومیکنه والکی چشم وچاشنی کارش میک...
4 اسفند 1393
1820 11 28 ادامه مطلب

گپ هایی به سبک بچم علی

علی مامان داره به دوسال ونیمگی نزدیک میشه ومن اصلا باور نمیشه اینقدر زود این روزها گذشته باشه شیرین زبونیهای پسرک البته به گمان ما والا که به نظر خودش کاملا طبیعی میحرفه فراوون شده. گاهی میام بنویسم وکاری پیش میاد وبه کل فراموشم میشه.گاهی میرم فیلم وعکس ازش بگیرم که فوری میگه: بده خودم خود علی جون عسک بگیره واینجوریاست که از این ایام عکس وفیلم وروزانه نوشت زیادی نداریم   اسباب بازیهاش وریخته تو خونه ومیخاد ماشین سواری کنه میگه برو بایشت بیاربزار جویو بخاری ومیز میگم اول وسایلت وجمع کن .میگه من نیتونم.میگم میتونی تو قوی هستی مرد شدی.میگه نه من کوچولویم نیتونم کمک کن .میگم نه پسرم میتونی پاشو. برگشته میگه اصلا ...
22 آذر 1393

اپیدمی

بیماری علی اول سلام میگم من اینطورم یاشماهم عین بنده حقیرین؟ درباره چی؟ها نگفتم....خوب همین وب نویسی رو میگم دیگه تایک مدت نمیام یک چیزی بنویسم حالا بنابر هرعلتی کل گنجینه لغاتم البت اگه چنین چیزی داشته باشم وسی پی یوم وحافظه نصفه نیمم ومادربردم نیم سوز میشه اساسی این قلمم که اصلا یاری نمیکنه خداییش شایدم واسه پرچونگیم باشه نمیدونم والاازبس ازاین درو از اون در میحرفم حرفام قاطی پاتی میشه مثلا الان میخاستم بگم اصلا حرفم نمیاد ولی حالا که خوب فکر کردم دیدم نه یک نمه حرفم میاد والا ماتصمیم داشتیم عین ادم میزاد هفته ای یکباربیایم به دوستامون سربزنیم ویکم از کارهای پسرک بنویسیم وبریم اما پسرک معادلات روبرهم زد خفن تقریبا...
1 آذر 1393